ماه محرم ماه خون بر همه ی مسلمانان
تسلیت
این روزها بُرد با کسی ست که بی رحم باشد از دلتــــ که مایه بگذاری ســوخـــــته ای . . .
میدونی چی بیشتر از همه آدمو داغون میکنه ؟ اینکه هر کاری در توانِت هست براش انجام بدی،بعد برگرده بگه : مگه من ازت خواستم…..! برهنه می آئیم برهنه می بوسیم برهنه می میریم با این همه عریانی هنوز قلب هیچکس پیدا نیست . . . کاش
توی زندگی هم مثل فوتبال وقتی زمین میخوردی و از درد به خودت میپیچیدی
یه داور میاومد از آدم میپرسید:میتونی ادامه بدی؟! تو هم میگفتی نه ،
باید برم بیرون . . از این به بعدبایداینگونه بنویسیم آشق چون همیشه سرش کلاه میرود قدِ تو به عشق نمیرسید غرورم را زیر پایت گذاشتم تا برسد ، اما باز هم نرسید . . ما را از کودکي به جدايي ها عادت داده اند همان جايي که روي تخته سياهمان نوشتند: خوب ها / بدها باختم در عشق، اما باختن تقدير نيست، ساختم با درد تنهايي، مگر تقدير چيست؟ ﺍﺯﺷﻨﯿﺪﻥ”ﻋﺰﯾﺰﻡ”! ﺩﺭﺻﺤﺒﺘﻬﺎﯼ ﺩﺧﺘﺮﻫﺎ ﺫﻭﻕ ﻧﮑﻨﯿﻦ ﺑﻪ ﻋﻄﺴﻪﯼ ﮔﺮﺑﻪﻫﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﻭﺍﮐﻨﺶ ﺭﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽﺩﻥ!! این اشتباه من بود که کار های تو رو با یه “ش” اضافه می خوندم
تو به قلبم “عق ” زدی و من اونو “عشق” می دیدم
تو برای دلم “ور” زدی و من اونو “شور” زدن دلت می دیدم
تو اراجیفت رو “عر” می زدی و من همه اونها رو”شعر” می دیدم
تو ارزش یه “اه” رو هم نداشتی اما من تورو “شاه” می دیدم !
سلام به همه ی دوستای گلم.به
وبلاگ من خوش اومدین امیدوارم لحظات خوبی را در این وبلاگ سپری کنید.بعد
از اتفاقاتی که افتاد تصمیم گرفتم که دیگه از عشق وعاشقی ننویسم ودرباره ی
هرچی بنویسم جز عشق.......انقدر نامردی دیدم که تصمیم گرفتم مثل بقیه ی
اطرافیام احساسمو بکشم.دیگه نسبت به هیچ چیزی وهیچکسی احساسی ندارم پس
تصمیم گرفتم خود کشی کنم نه اینکه تیغ رو بردارم و رگم رو بزنم...نه قید احساسمو میزنم.
ماه محرم ماه خون بر همه ی مسلمانان
تسلیت
اعتراف
به جای خالی اش
بیشتر از خودش عادت کرده ام
اعتراف تلخیس
حواست هست شهریور است
کم کم فکر باد و باران باش
شاید کسی تمام گریه هایش را برای پاییز گذاشته باشد
خودم میدانم کهنه شده ام
انقدر کهنه که میشود روی
گرد و خاک تنم یادگاری نوشت
بنویس و بـــــــــــــــــــــــرو
حافظ از چشمان قشنگ تو غل ساخت
هرکس که تو را دید به چشمان تو دل باخت
نقاش غزل تا به چشمان تو پرداخت
دیوانه شد
از طرز نگاهت قلم انداخت
تو هستیکه دستانم را بگیری
ارزو میکنم هر روز زمین بخورم
کـــــــــــــــــاش
تابستاها هم برفی بود
در رویا هایت جایی برایم باز کن
جایی که عشق بشنود
مثل بازی های کودکی
باور کرد....
خسته ام از بیجایی
یک اسمون قشنگ تقدیم به نگاه تو
این دل تنها و غریب
فدای روی ماه
تــــــــــــــــــو
ای کاش که من پیر شومدر بغلت
با دست تو زنجیر شوم در بغلت
پرواز پر از حس راهی است
ولــــــــــــــــــــــی
کاش زمین گیر شوم در بغلت.....
تیغ روزگار چنان کلامم را بریده
کـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
سکوتم بند نمی اید.........
تعداد صفحات : 4